یواش کار کن خسته نشی
*دیروز صبح با اکرم جون رفتید خونه مادرجون و من هم از سر کار اومدم اونجا ، مثل همیشه خودت رو زدی به خواب بعد یهو بیدار شدی و مثلا من ترسیدم بعد بغلم کردی و بوووووووووووووووووووووووووووس *مدام می چرخی و می آی می شینی بغلم و لپ های مامانی رو میکشی و دندونهای کوچولوت رو محکم رو هم فشار میدی و باز بووووووووووووووووووووسم میکنی من هم به چشمات خیره شدم و از اینکه اینقدر مامانی رو دوست داری لذت میبرم ( این لذت رو با هیچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم ) * دیروز اومدی بغلم نشستی و گفتی مامان با هم نقاشی کنیم ؟ من هم گفتم الان خسته ام بخوابیم بعد نقاشی کنیم ، گفتی : سر کار رفتی یواش کار کن . من هم گفتم واسه چی ؟؟ گفتی : یواش کار کن خسته میشی بعد ...
نویسنده :
maman sima
9:00